داستان های جذاب و خواندنی

داستان های جذاب و خواندنی
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان داستان های جذاب و خواندنی و آدرس mahdi128.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





داستان ثروتمند بی پول

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هردو لباس‌هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى‌لرزيدند.
پسرک پرسيد: «ببخشين خانم! کاغذ باطله دارين» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکي کنم. مى‌خواستم يک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپايى‌هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: «بيايين تو يه فنجون شيرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهاي شان را گرم کنند. بعد يک فنجان شيرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم. زير چشمى ديدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه کرد. بعد پرسيد: «ببخشين خانم! شما پولدارين؟ »نگاهى به روکش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: «من اوه نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبکى گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى‌اش به هم مى خوره.»
آن ها درحالى که بسته‌هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آن‌ها دقت کردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يک شغل خوب و دائمى، همه اين ها به هم مى آمدند.
صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپايى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم هميشه آن ها را همان جا نگه دارم که هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
دلم مي خواهد براي فردايي بهتر تلاش کنم.



نظرات شما عزیزان:

دوستدار علم
ساعت17:56---26 مرداد 1392
چه قدر قشنگ بود دلم برای بچه ها سوخت .راستی لینکت کردم تو هم من را لینک کن.تو وبم عضو هم بشو یادت نرود

ناتاناییل عاشق2
ساعت12:29---24 مرداد 1392
سلام مهدی جان چرانظراتتوبه صورت خصوصی میذاری داداش؟؟؟.......بهترنیس عمومی بذاری؟؟؟

یه دوست ( مریم)
ساعت11:46---24 مرداد 1392
وقتی روز بدی دارید همیشه یادتان باشد که کس دیگری روز بدتری داشته است،

شکرگزار داشته هایتان باشید ...



mahdie khanoom
ساعت11:01---24 مرداد 1392
تو هم لينكي داداش

ღ♥ღDokhtarBahariღ♥ღ
ساعت22:48---23 مرداد 1392
قانعم..

تو قسمت من نه…

مال مردم بودی..

قربون دلم برم که مال مردم خور نیست.

عشق یعنی وقتی هزار دلیل برای رفتن هست…

هنوز دنبال یه بهونه ای که بمونی…


ღ♥ღDokhtarBahariღ♥ღ
ساعت22:48---23 مرداد 1392
عجب روزگاریه…

دلت واسه یه نفر میره اما اون نمیخوادت…

درست موقعی که اون می خوادت تو دیگه هیچ حسی بهش نداری…


ღ♥ღDokhtarBahariღ♥ღ
ساعت22:48---23 مرداد 1392
نگران فردا مباش

خــــدای دیروز و امروزت ، فرداهم هست…

فردایت قشنگ...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 23 مرداد 1392برچسب:, ] [ 10:24 ] [ مهدی رضایی ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

یاد بگیر ، قدر هر چیزی را که داری بدانی، قبل از آنکه روزگار به تو یادآوری کند که: می بایست قدر چیزی را که داشتی، میدانستی ...
آبان 1394 تير 1394 خرداد 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 فروردين 1393 اسفند 1392 بهمن 1392 دی 1392 آذر 1392 آبان 1392 مهر 1392 شهريور 1392 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392
امکانات وب