داستان های جذاب و خواندنی | ||
|
مورد داشتیم با کناری ما کنار نمی اومده، میخواست کنار بکشه ولی الان با کناریمون ریختن رو هم واسه تخریب ما...
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که میخواسته با شاهزاده سوار بر اسب سفید ازدواج کنه هول شده با اسب سفید شاهزاده ازدواج کرده.
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که از دختره پرسیدن قدت چنده؟ گفته با کلیپس یا بی کلیپس
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺷﻮ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ ﻃﺮﻑ ﻣﻮﻗﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﺟﺪﻳﺪﺷﻮ ﻣﻴﺸﻤﺮﺩه
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که دختره برا پسره يه لايك زده ، پسره فرداش رفته خواستگاریش
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم عکاس عکس یه بنده خدایی رو جلوش کلی روتوش کرد بعد بدون روتوش واسش چاپ کرد طرف کلی راضی بوده
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
موﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ پسره ﺗﻮ ﻓﻴﺲ ﺑﻮﻙ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻴﺬﺍﺷﺖ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩ
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
موﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم یارو رو آوردن تو تلویزیون، زیر اسمش نوشته: کارشناس مسائل سوریه!
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
موﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ apple ﻗﺮﺽ ﻛﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﻨﺪﺍﺯﻩ ﺑﺰﺍﺭﻩ
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم طرف رفته خواستگاری ،
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که از حالا دعا دعا میکرده هوا سردتر شه….
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که استاتوس زده دلم گرفته:
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم که ﻃﺮﻑ ﺍﻧﻘﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷته
-.-.-.-.-.-.-.-.-مورد داشتیم-.-.-.-.-.-.-.-.-
مورد داشتیم برچسبها: ***اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم! ***اعتراف میکنم نصفه شبی وسط کویر چادر زدیم بهم گفت به آسمون نگاه کن ببین چی می بینی؟ گفتم یه آسمون ستاره گفت خوب یعنی چی؟ من که نمیخواستم کم بیارم گفتم از چه جهتی؟ فلسفی، نجوم یا علمی؟ گفت احمق جان چادرمون و دزدیدن!!!! ***داشتم به همسرم اس ام اس میدادم که عروسک خوشگله من کجاست؟ اشتباهی به بابام دادم. جواب داد من چه میدونم خرسه گنده؟ الان بچت باید عروسک بازی کنه!!!!!!!! ***اعتراف یكی از دوستان : مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود ... منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم .... اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود ... یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی ... یهو کل خونه رفت رو هوا ...حالا خندمون قطع نمیشد ***اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم. ***اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم....بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن...اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم....>>>آقای راننده...آقای راننده...یالا بزن توو دنده...!! ***اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!! ***اعتراف میكنم بچه كه بودم با دختر و پسر خاله هام لباس كهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم كه همسایمون مارو لو داد و كتك خوردیم!! برچسبها: کچل باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! *********************** یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ *********************** میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست فتوایی صادر نشده می توانید بیازارید...!!! *********************** تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!! *********************** جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!! *********************** تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!! *********************** تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی نیست ...!!! *********************** بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!! برچسبها: داریم 10 نفری بازی شبکه ای میکنیم اومده میگه جدی حال میده؟ میگم پــ نه پــ اسکولیم! عذاب داره اما میخوایم تهذیب نفس کنیم! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ رفتیم غار علیصدر. به رفیقم خفاش نشون دادم. میگه وای خفاشه! پــ نه پـــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اینجا سکونت دارن فعلا!!! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ به یارو راننده میگم: آقا اگه میشه یکم سریعتر. الان هواپیما میپره... میگه: بسلامتی مسافرین؟ ... پــ نه پـــ... فندک هواپیما دیشب دستم جامونده، میرم بدم به رانندش! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ رفیقم میگه اگه با گوشی برم تو اینترنت از شارژم کم میشه؟ پـــ نه پـــ از ذخیره ارزی کشورهای عضو اپک کم میشه. ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ به دوستم میگم این لینک هایی که دادی همشون خرابه!! میگه یعنی باز نمیشه ؟ ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ بهش میگم : دیگه می خوام ازت جدا شم ! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ حواسم نبود با صورت رفتم تو در، میگه ندیدیش؟ میگم پـــ نه پــــــ من دارکوبم می خوام با منقار یه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو. ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟ پــــ نه پــــ خار داشته باشه... ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ دارم تو حیاطمون موتورمو تعمیر میکنم به مامانم میگم دستمال بیخودی داری؟ میگه میخوای موتورتو تمیز کنی؟ پـــ نــه پــــــ میخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردی برقصم. ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ طوطی گرفتم فامیلمون اومده میگه اااااااااااااااااااااااا طوطیه؟ ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم. میگه شما سوال داری؟ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگیری ... ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟ پــــ نه پـــــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ زنگ زدم 115، میگه آمبولانس میخواین قربان؟ پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه پلیس 110 میخوام, بقیش هم آدامس بدین! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ رفتم دکتر میگم:دو روزه بدنم خیلی درد میکنه! بعد از 10 دقیقه معاینه میگه: میخوای واست دارو بنویسم؟! پـَـَـ نَ پـَـَــــ میخوای واسم دعا کن تا خوب بشم!!!! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم... آمپولارو دادم به پرستاره...میگه آمپول بزنم؟ پ نه پ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ ماشینه تا شیشه جمع شده... یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن... یارو داره رد میشه... میگه مرده؟ پ نه پ تصادف خستش کرده خوابیده! ♦♦♦♦♦♦♦♦پ ن پ جدید♦♦♦♦♦♦♦♦♦ سوار تاکسی شدم رسیدیم سر خیابون گفتم مرسی آقا... می گه پیاده می شین؟ پ نه پ خواستم بین مسیر یه تشکر ناغافلی کرده باشم جو از سنگینی درآد! برچسبها:
استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند... بعد از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟....
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.
برچسبها: همسرم با صدای بلندی کفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فروکنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟
برچسبها: یک هفته است رسیده ام. خیلی سرد است. باید عادت کنم، وگرنه همین سه چهار ماه هم سخت میگذرد. نزدیک مرز است. گفته بودم، اما فکر نمیکردم به این نزدیکی باشد. این کوه های سفید روبه رو را که رد کنی میافتی وسط کرکوک. آدم های کم حرفی هستند. گرم نمیگیرند. سرایدار بهداری فارسی بلد نیست. همان روز اول؛ سرصبح، ناغافل آمد بالای سرم. اسمش کریم است. جثهی ریزی دارد. زبانش هم بفهمی نفهمی میگیرد. خواب بودم که دیدم یکی شانه هام را تکان می دهد. گفتم:« بله؟ چیزی میخواستی؟»
به کردی چیزهایی گفت که نفهمیدم. گفتم: «فارسی بلد نیستی؟» بعد یک دفعه غیبش زد.
شب ها کتری را پر میکنم، میگذارم روی آتش دان این بخاری ارج قدیمی. به نصیحت صلاح. همانی که از پاوه مسافر میآورد این جا و میبرد.
وسایلم را که زمین گذاشت، بخاری را روشن کرد. گفت: «آب گرم هم درست کن برای خودت. نباشد یخ میِزنی»
آب را ولرم نکرده بودم که صدای داد و هوارش را شنیدم. شسته نشسته از توالت زدم بیرون. لنگه ی در را چسبیده بود و داد میزد. یک پسر بچهی هفت هشت ساله هم کنارش.
گفتم: «ها؟ چته؟» برچسبها: ادامه مطلب یک هفته است رسیده ام. خیلی سرد است. باید عادت کنم، وگرنه همین سه چهار ماه هم سخت میگذرد. نزدیک مرز است. گفته بودم، اما فکر نمیکردم به این نزدیکی باشد. این کوه های سفید روبه رو را که رد کنی میافتی وسط کرکوک. آدم های کم حرفی هستند. گرم نمیگیرند. سرایدار بهداری فارسی بلد نیست. همان روز اول؛ سرصبح، ناغافل آمد بالای سرم. اسمش کریم است. جثهی ریزی دارد. زبانش هم بفهمی نفهمی میگیرد. خواب بودم که دیدم یکی شانه هام را تکان می دهد. گفتم:« بله؟ چیزی میخواستی؟»
به کردی چیزهایی گفت که نفهمیدم. گفتم: «فارسی بلد نیستی؟» بعد یک دفعه غیبش زد.
شب ها کتری را پر میکنم، میگذارم روی آتش دان این بخاری ارج قدیمی. به نصیحت صلاح. همانی که از پاوه مسافر میآورد این جا و میبرد.
وسایلم را که زمین گذاشت، بخاری را روشن کرد. گفت: «آب گرم هم درست کن برای خودت. نباشد یخ میِزنی»
آب را ولرم نکرده بودم که صدای داد و هوارش را شنیدم. شسته نشسته از توالت زدم بیرون. لنگه ی در را چسبیده بود و داد میزد. یک پسر بچهی هفت هشت ساله هم کنارش.
گفتم: «ها؟ چته؟» برچسبها: ادامه مطلب
یاد آن روزی که بودم اولی
برچسبها: در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود : برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |